کد مطلب:141815 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

مبارزه نافع
طبری گزارش كرده: چون عمرو بن قرظه انصاری به شهادت رسید، برادرش علی كه در لشكر ابن سعد بود، خونش به جوش آمد. به طرف امام حسین علیه السلام حمله ور شد. نافع بن هلال بر او پیش دستی كرد و با شمشیر چنان ضربه ای بر او زد كه از روی اسب به زمین سقوط كرد. دوستانش او را گرفتند و از معركه خارج كردند، او سپس معالجه شد و حالش


خوب شد. [1] «طبری از ابومخنف» گزارش كرده كه نافع در روز عاشورا این رجز را بر زبان داشت:



«انا الجملی

أنا علی دین علی؛



من پسر جملی هستم، دینم دین علی است». [2] .

در پاسخ او «مزاحم بن حریث» گفت: ما بر دین فلانی هستیم»، نافع گفت: «تو بر دین شیطانی» و با شمشیر به او حمله كرد. مزاحم به نافع پشت كرد تا كه خود را از دست او برهاند، اما شمشیر نافع بر او پیشی گرفته بود و او را به زمین زد. عمرو بن حجاج فریاد زد: «آیا می دانید با چه كسانی می جنگید؟ احدی از شما تاب مبارزه با آنها را ندارد». [3] .

درسی كه می توان گرفت: به راستی یاران حسین علیه السلام مردانی جوانمرد بودند كه دشمن، خود به قوت ایمان و روح متعال آنها بارها اعتراف كرده بود.

نافع بن هلال تیرهای مسموی را كه نامش را بر سرنیزه اش نوشته بود، به طرف دشمن پرتاب كرد. [4] در حین پرتاب این گونه رجز می خواند:



«ارمی بها معلمة افواقها

و النفس لا ینفعها اشفاقها؛ [5] .



مسمومة تجری بها اخفاقها

لیملان ارضها رشاقها



تیرهایی پرتاب می كنم كه بر فاق آن نوشته شده است، و نفس را ترس او سودی نبخشد؛

در حالی كه مسموم و مستانه جلو می رود، تا این كه زمین رزمگاه را پر از تیرهای لطیف كند.»


او با پرتاب تیرهایش، بسیاری را زخمی كرد و توانست دوازده نفر را به خاك اندازد هنگامی كه تیرهای او تمام شد شمشیر را بركشید و به میان لشكر دشمن رفت. او در حال حمله این رجز را می خواند:



«انا الغلام الیمنی الجملی

دینی علی حسین و علی



ان اقتل الیوم فهذا املی

فذاك رایی و الاقی عملی؛ [6] .



من جوان یمنی جملی هستم، كه دینم همان دین حسین و علی است؛

آرزوی من است كه امروز كشته شوم. پس آن رأی من است و عملم را خود ملاقات می كنم».

برای كشتن او گروهی از سپاه كوفه او را محاصره و عده زیادی او را سنگباران كردند، دسته ای دیگر با نیزه به او حمله ور شدند تا این كه بازوان آن بزرگ مرد را شكستند و او را به اسارت گرفتند. [7] .


[1] تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 434.

[2] تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 435.

[3] ابصار العين، ص 149.

[4] تاريخ الامم و الملوك، ج 5، ص 441؛ البداية و النهاية، ج 8، ص 119.

[5] البداية و النهاية، ج 8، ص 199؛ بحارالانوار، ج 45، ص 27.

[6] ابصار العين، ص 149.

[7] مقتل الحسين خوارزمي، ج 2، ص 21.